شاید یکی از سخت ترین کارهایی که یک انسان میتواند انجام دهد کنترل هیجانات خود باشد. عوامل بسیاری در طول زندگی میتواند باعث بروز هیجانات مختلف در ما شوند که ...
شاید یکی از سخت ترین کارهایی که یک انسان میتواند انجام دهد کنترل هیجانات خود باشد. عوامل بسیاری در طول زندگی میتواند باعث بروز هیجانات مختلف در ما شوند که برخی از این هیجانات سازگارنه و برخی ناسازگارنه اند.
هیجانات آدمی به سه دسته تقسیم میشوند:
- هیجانات اولیه: اولین و سریعترین واکنش به موقعیت یا رویداد پیشآمده را می توان هیجان اولیه نامید که هم میتواند سازگارانه باشد یعنی به فرد کمک کند که نیازش را برآورده کند و هم میتواند ناسازگارانه باشد. در واقع سازگارانه و ناسازگارنه بودن یک هیجان به هدف بروز هیجان باز میگردد برای مثال اگر خشم در پاسخ به محرک نقض کننده حقوق فرد باشد هیجانی سازگارنه است اما اگر باعث شود حقوق دیگری را نقض کنیم هیجانی ناسازگارنه تلقی میشود یا ترس که اگر زمانی اتفاق یوفتد که تهدید شدهایم هیجانی سازگار است اما اگر بدون دلیل از چیزی بترسیم هیجانی ناسازگارنه است.
- هیجانات ثانویه: در واقع این هیجانات پاسخها یا مکانیزمهای دفاعی در برابر یک احساس یا فکر اولیه هستند. بگذارید با مثالی ساده تر مطلب را توضیح دهیم : معمولا در خانوادههای ایرانی به پسران از همان کودکی گفته میشود که «تو مردی» «مرد که گریه نمیکنه» «تو باید قوی باشی» این جملات به ظاهر معمولی میتواند لطمه عمیقی در بزرگسالی بزند چون در پذیرش اولیه هیجاناتی همچون ترس و شرم دچار مشکل شدهاند پس وقتی در موقیتی که ترس یا شرم آنان را نشانه رفته قرار میگیرند واکنش خشم را نشان میدهند. همچنین این هیجانات میتواند نشات گرفته از فکر باشد بنابراین در حلقه تکرارشونده، چندین و چندبار تکرار میشوند بدون اینکه علت خاصی داشته باشد.
هیجان ثانویه در واقع همان مشکلی است که درمانجو به درمانگر مراجعه میکند تا از آن رهایی یابد مثلا سرکوب خشم اغلب گلهمندی مراجع را به همراه دارد یا تجربه نکردن احساس غم ممکن است احساس بیگانگی از دیگران و خلق افسرده را به همراه داشته باشد.
- هیجان ابزاری: این هیجانات به منظور تحت تاثیر قرار دادن دیگران و سو استفاده از دیگران مورد استفاده قرار می گیرد. برای مثال یک مراجع ممکن است یاد بگیرد که وقتی گریه می کند افراد با او مهربانتر میشوند. این هیجانات هم میتواند هشیارانه و هم ناهشیارانه باشد.
درمان هیجانمدار را در ابتدا لزلی گرینبرگ ارائه داد.
این درمان نیز همچون سایر رویکردهای درمانی شامل اصول خاص خود است. در این رویکرد تغییر به وسیله فرآیندهای آگاهی از هیجان، ابزار، تنظیم، تامل، تبدیل هیجان و تجربه هیجانی اصلاحی روی میدهد و وظیفه درمانگر تسهیل این فرایندهاست. در ادامه به طور خلاصه اصول فرآیندهای درمانی را توضیح میدهیم.
آگاهی هیجانی: اولین و مهمترین هدف درمان با رویکرد EFT است در واقع درمانگر باید درمانجو را با هیجانات سازگارانه اولیه آشنا کند به نحوی که درمانجو هیجانات اولیه خود را بشناسد ، آنها را بپذیرد و به آنها اجازه بروز دهد.
بیان هیجان: به واسطهی بیان هیجانات، فرد آشکارا با دغدغههای اصلی خود مواجه میشود و دستیابی به اهداف، امکان پذیرتر میشود. در جلسات درمان، مراجعان تشویق میشوند که بر اجتناب غلبه کنند و از طریق توجه به تجربیات بدنی، به هیجانات رنجآور خود نزدیک شوند. همچنین، توجه به باورهایی که اجتناب را تقویت میکنند، مانند«خشم خطرناک است»و«مردها گریه نمیکنند»، ضروری است. مراجعان باید به هیجاناتشان، اجازه حضور دهند، آنها را تحمل کنند و بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند.
تنظیم هیجان: جنبه مهمی از تنظیم عبارت است از گسترش توانایی مراجعان برای تحمل کردن هیجانات ناخوشایند و خود آرامش دهی. تنظیم هیجانات، یعنی، فاصله گرفتن از غرق شدن در ناامیدی و یأس. به این ترتیب که شخص میتواند فاصلهای فعال بین خود و این هیجانات ایجاد کند، به جای آنکه در آنها غرق شود. گرینبرگ معتقد است تمایز میان شدت هیجان و عمق پردازش هیجان، از اهمیت برخوردار است. تنظیم هیجانات شدید و لبریز، به منظور افزایش عمق پردازش هیجان، ضروری است. به عبارت دیگر، تنظیم هیجان آن نیست که هیجان محدود شود. بلکه، آن است که هیجان باقی بماند و امکان پردازش عمیقتر فراهم آید.
تامل: تأمل به افراد کمک میکند که روایتهای جدیدی را برای شرح تجربیاتشان، بسط و گسترش
دهند. به طور خلاصه نتیجه تامل تجربه عمیقتری از خودآگاهی است ، ناگفتنیها بیان میشوند، درک موقعیتها به شیوه جدیدی در مورد خود، دیگران و دنیا شکل میگیرد.
تبدیل: بر اساس رویکرد EFT افکار باعث تغییر هیجان نمیشود بلکه این هیجان است که میتواند هیجان ناسازگار را به هیجان سازگار تبدیل کند. هدف مهم این رویکرد این است که هیجانات ثانویه را فرابخوانند تا در دسترس قرار بگیرند و تبدیل به هیجانات سازگارانه اولیه شوند.
تجربیات اصلاحی هیجان: یکی دیگر از مواردی که باعث تغییرات گسترده در هیجانات میشوند تجربیات آدمی است . تجربه جدید در اتاق درمان جایی که هیجانات بیماریزا تایید نمیشوند الگوهای گذشته را اصلاح میکد و باعث پیشرفت روند درمان خواهد شد.