شرحی بر رویکرد هیجان مدار

شاید یکی از سخت ترین کارهایی که یک انسان می­تواند انجام دهد کنترل هیجانات خود باشد. عوامل بسیاری در طول زندگی می­تواند باعث بروز هیجانات مختلف در ما شوند که ...

شاید یکی از سخت ترین کارهایی که یک انسان می­تواند انجام دهد کنترل هیجانات خود باشد. عوامل بسیاری در طول زندگی می­تواند باعث بروز هیجانات مختلف در ما شوند که برخی از این هیجانات سازگارنه و برخی ناسازگارنه اند.

هیجانات آدمی به سه دسته تقسیم می­شوند:

  1. هیجانات اولیه: اولین و سریعترین واکنش به موقعیت یا رویداد پیش­آمده را می توان هیجان اولیه نامید که هم می­تواند سازگارانه باشد یعنی به فرد کمک کند که نیازش را برآورده کند و هم می­تواند ناسازگارانه باشد. در واقع سازگارانه و ناسازگارنه بودن یک هیجان به هدف بروز هیجان باز می­گردد برای مثال اگر خشم در پاسخ به محرک نقض کننده حقوق فرد باشد هیجانی سازگارنه است اما اگر باعث شود حقوق دیگری را نقض کنیم هیجانی ناسازگارنه تلقی می­شود یا ترس که اگر زمانی اتفاق یوفتد که تهدید شده­ایم هیجانی سازگار است اما اگر بدون دلیل از چیزی بترسیم هیجانی ناسازگارنه است.
  2. هیجانات ثانویه: در واقع این هیجانات پاسخ­ها یا مکانیزم­های دفاعی در برابر یک احساس یا فکر اولیه هستند. بگذارید با مثالی ساده تر مطلب را توضیح دهیم : معمولا در خانواده­های ایرانی به پسران از همان کودکی گفته می­شود که «تو مردی» «مرد که گریه نمی­کنه» «تو باید قوی باشی» این جملات به ظاهر معمولی می­تواند لطمه عمیقی در بزرگسالی بزند چون در پذیرش اولیه هیجاناتی همچون ترس و شرم دچار مشکل شده­اند پس وقتی در موقیتی که ترس یا شرم آنان را نشانه رفته قرار می­گیرند واکنش خشم را نشان می­دهند. همچنین این هیجانات می­تواند نشات گرفته از فکر باشد بنابراین در حلقه تکرارشونده، چندین و چندبار تکرار می­شوند بدون اینکه علت خاصی داشته باشد.
    هیجان ثانویه در واقع همان مشکلی است که درمانجو به درمانگر مراجعه می­کند تا از آن رهایی یابد مثلا سرکوب خشم اغلب گله­مندی مراجع را به همراه دارد یا تجربه نکردن احساس غم ممکن است احساس بیگانگی از دیگران و خلق افسرده را به همراه داشته باشد.
  3. هیجان ابزاری: این هیجانات به منظور تحت تاثیر قرار دادن دیگران و سو استفاده از دیگران مورد استفاده قرار می ­گیرد. برای مثال یک مراجع ممکن است یاد بگیرد که وقتی گریه می کند افراد با او مهربان­تر می­شوند. این هیجانات هم می­تواند هشیارانه و هم ناهشیارانه باشد.

 درمان هیجان­مدار را در ابتدا لزلی گرینبرگ ارائه داد.

این درمان نیز همچون سایر رویکردهای درمانی شامل اصول خاص خود است. در این رویکرد تغییر به وسیله فرآیند­های آگاهی از هیجان، ابزار، تنظیم، تامل، تبدیل هیجان و تجربه هیجانی اصلاحی روی می­دهد و وظیفه درمانگر تسهیل این فرایندهاست. در ادامه به طور خلاصه اصول فرآیندهای درمانی را توضیح می­دهیم.

آگاهی هیجانی: اولین و مهمترین هدف درمان با رویکرد EFT است در واقع درمانگر باید درمانجو را با هیجانات سازگارانه اولیه آشنا کند به نحوی که درمانجو هیجانات اولیه خود را بشناسد ، آن­ها را بپذیرد و به آن­ها اجازه بروز دهد.

بیان هیجان: به واسطه­ی بیان هیجانات، فرد آشکارا با دغدغه­های اصلی خود مواجه می­شود و دستیابی به اهداف، امکان پذیرتر می­شود. در جلسات درمان، مراجعان تشویق می­شوند که بر اجتناب غلبه کنند و از طریق توجه به تجربیات بدنی، به هیجانات رنج­آور خود نزدیک شوند. همچنین، توجه به باورهایی که اجتناب را تقویت میکنند، مانند«خشم خطرناک است»و«مردها گریه نمیکنند»، ضروری است. مراجعان باید به هیجاناتشان، اجازه حضور دهند، آنها را تحمل کنند و بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند.

تنظیم هیجان: جنبه مهمی از تنظیم عبارت است از گسترش توانایی مراجعان برای تحمل کردن هیجانات ناخوشایند و خود آرامش دهی. تنظیم هیجانات، یعنی، فاصله گرفتن از غرق شدن در ناامیدی و یأس. به این ترتیب که شخص می­تواند فاصله­ای فعال بین خود و این هیجانات ایجاد کند، به جای آنکه در آنها غرق شود. گرینبرگ معتقد است تمایز میان شدت هیجان و عمق پردازش هیجان، از اهمیت برخوردار است. تنظیم هیجانات شدید و لبریز، به منظور افزایش عمق پردازش هیجان، ضروری است. به عبارت دیگر، تنظیم هیجان آن نیست که هیجان محدود شود. بلکه، آن است که هیجان باقی بماند و امکان پردازش عمیقتر فراهم آید.

تامل: تأمل به افراد کمک میکند که روایت­های جدیدی را برای شرح تجربیاتشان، بسط و گسترش
دهند. به طور خلاصه نتیجه تامل تجربه عمیق­تری از خودآگاهی است ، ناگفتنی­ها بیان می­شوند، درک موقعیت­ها به شیوه جدیدی در مورد خود، دیگران و دنیا شکل می­گیرد.

تبدیل: بر اساس رویکرد EFT افکار باعث تغییر هیجان نمی­شود بلکه این هیجان است که می­تواند هیجان ناسازگار را به هیجان سازگار تبدیل کند. هدف مهم این رویکرد این است که هیجانات ثانویه را فرابخوانند تا در دسترس قرار بگیرند و تبدیل به هیجانات سازگارانه اولیه شوند.

تجربیات اصلاحی هیجان: یکی دیگر از مواردی که باعث تغییرات گسترده در هیجانات می­شوند تجربیات آدمی است . تجربه جدید در اتاق درمان جایی که هیجانات بیماری­زا تایید نمی­شوند الگوهای گذشته را اصلاح می­کد و باعث پیشرفت روند درمان خواهد شد.